با ز با چشمان کاملآ بسته در تریبون جهانی حاضر شد .امسال هم تریبون جهانی سازمان ملل شاهد مردی از دیار فراموش شده ای بنام ایران بود در مکانی که عدالت به دست او سرکوب است واو مدعی بهبود وضعیت جهانیست . او سران حکومت ها را به ستم و سرکوب و اشغال متهم میکند او از سرکوب فرهنگ و اندیشه سخن گفت از پایمال شدن حق غزه به دست اسرائیل ومشکلات اقتصادی آمریکا او حتی از مردمان آمریکا جنوبی هم سخن گفت و به جای پیامبران الهی تصمیم گیری کرد .
براستی او به نمایندگی از کدام کشور آمده است ؟ نماینده مردمان فلسطین است یا کشورهای آمریکا جنوبی و شاید پیامبری از نسل پیامبران الهی ؟!
صندلی ها حاضرین خالی بود بله او به جای کشورها مطبوع خود سخن میگفت .چشمانم رو به خوابی رفت ولی انتظار کشیدم پس کی نوبت کشور من است؟! به خواب فرو رفتم دیدم مردی از تبار ایران جملاتش را با شعر سعدی آغاز کرد. او از من میکفت از دیار من میگفت .راهبرد صلح جهانی را از منشور کوروش به گوش جهانیان رساند .سکوت سازمان را فرا گرفته بود صندلی ها مملو از جمعیت بود .اشک درچشمانم حلقه زده بود به خود آمدم از خواب بیدار شدم دیدم که کابوس وافعی جلوی چشمان من است و هر چه دیدم یک رویا بوده است . مردی را دیدم که با تمام رئیسان جمهور فرق داشت او از روی کاغذ متنی که به او داده بودند سخن میگفت و همه از نفرت از سالن خارج میشدند ودر آخر چندین کشور آفریقایی او را تشویق کردند و من سر فکنده بدنبال نام ایران به خواب رفتم.
دیدیم که در نیویورک معترضین خارج سبز پوش شدند وبه پاس خون شهدای سبز از کانادا تا نیویورک رکاب زدند دیکتاتور را قاتل نامیدند و پل بروکلین را با نمادهای سبز آذین کردند.اما باز دیکتاتور چشمانش را بست او در بازگشت به خبرنگاران داخلی گفت که با اینهمه سروصدا و تبلیغات در آنجا خبری نبود و ما این سفر را موفقیت آمیز میدانیم .ما مدیریت جهان را تلنگر زدیم و آنها را وادار به تغییر در سازمان ملل واداشتیم.
وامروز آغاز سال تحصیلی دانشجویان معترض در بدو ورود آقای کامران دانشجو با نمادها و بادکنکهای سبز ودادن شعارها اعتراض خود را اعلام کردند و نمیدانم باید در این مملکت گل وبلبل چه حادهثه ای رخ دهد تا چشمان به حقایق باز شود.
<< عشق یعنی نه گفتن در امتداد مرگ >>
تقدیم به تمامی دانشجویان سبز
براستی او به نمایندگی از کدام کشور آمده است ؟ نماینده مردمان فلسطین است یا کشورهای آمریکا جنوبی و شاید پیامبری از نسل پیامبران الهی ؟!
صندلی ها حاضرین خالی بود بله او به جای کشورها مطبوع خود سخن میگفت .چشمانم رو به خوابی رفت ولی انتظار کشیدم پس کی نوبت کشور من است؟! به خواب فرو رفتم دیدم مردی از تبار ایران جملاتش را با شعر سعدی آغاز کرد. او از من میکفت از دیار من میگفت .راهبرد صلح جهانی را از منشور کوروش به گوش جهانیان رساند .سکوت سازمان را فرا گرفته بود صندلی ها مملو از جمعیت بود .اشک درچشمانم حلقه زده بود به خود آمدم از خواب بیدار شدم دیدم که کابوس وافعی جلوی چشمان من است و هر چه دیدم یک رویا بوده است . مردی را دیدم که با تمام رئیسان جمهور فرق داشت او از روی کاغذ متنی که به او داده بودند سخن میگفت و همه از نفرت از سالن خارج میشدند ودر آخر چندین کشور آفریقایی او را تشویق کردند و من سر فکنده بدنبال نام ایران به خواب رفتم.
دیدیم که در نیویورک معترضین خارج سبز پوش شدند وبه پاس خون شهدای سبز از کانادا تا نیویورک رکاب زدند دیکتاتور را قاتل نامیدند و پل بروکلین را با نمادهای سبز آذین کردند.اما باز دیکتاتور چشمانش را بست او در بازگشت به خبرنگاران داخلی گفت که با اینهمه سروصدا و تبلیغات در آنجا خبری نبود و ما این سفر را موفقیت آمیز میدانیم .ما مدیریت جهان را تلنگر زدیم و آنها را وادار به تغییر در سازمان ملل واداشتیم.
وامروز آغاز سال تحصیلی دانشجویان معترض در بدو ورود آقای کامران دانشجو با نمادها و بادکنکهای سبز ودادن شعارها اعتراض خود را اعلام کردند و نمیدانم باید در این مملکت گل وبلبل چه حادهثه ای رخ دهد تا چشمان به حقایق باز شود.
<< عشق یعنی نه گفتن در امتداد مرگ >>
تقدیم به تمامی دانشجویان سبز