۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

فقط تهران سبز نیست


آبادان خیابان پهلوی(امام)

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

هشدار مقام معظم رهبری به دانشجویان

دادگاه چهارم انجام شد / نوک پیکان تهاجمات مهدی هاشمی و خاتمی /رییس مجلس اعلای عراق آقای حکیم به دیار باقی شتافت/ دیدار رهبر با دانشجویان در بیت رهبری /اختلاف بین احمدی ورییس قوه قضاییه/تهدید کمیسیون پی گیری جنایات جنسی از طرف لباس شخصی ها/ دادگاه آغاز شد. باز سناریو تکراری این بود که دولت های قبل در توطئه حوادث انتخابات دست داشته اند. لذا پرداختند به این مساله که مهدی هاشمی تا به چه اندازه در انتخابات دست داشته است وتا روز به روز دایره این محاصره را بر اکبر هاشمی رفستجانی تنگتر کنندو یا اینکه خاتمی در امریکا با فلان بنیاد طرح برندازی مخملی را داشته است.برادر آقای باقر حکیم معروف که چندین سال د رایران به سر میبردند و برگ برندهای برای آقایان برای تشکیل دولت مطبوع شیعی در عراق بود به علت سرطان ریه فوت کرد. در قم تشییع شد وبرای دفن به نجف انتقال داده شد بعد از تشکیل کابینه خود در عراق به کاخ سفید رفت وبا ریاست جمهوری بوش دیدار کرد پس قابل تامل است که بگوییم کافر است و دست در بیعت شیطان کرده ویا درفکر براندازیست.
با نزدیک شدن به مهر و بازگشایی دانشگاهها وحشت بیت رهبری را هم فرا گرفت بطوری که عوامل شبه لباس شخصی ها را در دانشگاه جمع کردنند و به در گفتند که دیوار بشنود . ایت الله خامنه ایی سخنان خود را اینطور آغاز کرد که کشور احتیاج به تحقیقات و تلاش دانشجویان دارد وبه آنها هشدار دا د که مباداخود را در جریانات سیاسی اخیر در گیر کنید.این بار هم از طرف رهبری همه اتفاقات کوچک و نا چیز به نظر آمد و او گفتکه ما به تخطی افراد انتظامی در حوادث اخیر و کوی دانشگاه رسیدگی میکنیم ولی اتفاق کوچک و ناجیزیست در مقابل حماسه ملت در انتخابات .اما این اتفاق ناچیز آنقدر نا چیز است که لاریجانی رییس قوه قضاییه با ابقا آقای مرتضوی درسمت دادسرای تهران مخالف است ودر میان با پافشاری ریاست جمهوری این سمت بر جاست تا جاییکه افرادی ناشناس اعضا کمیته پی گیری مجلس را تهدید کرده اند که مجبور به استفا شده اند .




در زمان شرکت سابق در ابادان٫ قطاری باری از جلوی کارخانه ریخته گری ((foundryمیگذشت و از دروازه ی شرقی پالایشگاه (دروازه 14)خارج می شد.
معمولا بخشی از بارهای قطار٫وسایل و قطعات فنی و صنعتی بود.روی بعضی از
بارها پارچه سبز رنگی معروف به "چتری" که نوعی مشمع و برزنت روغنی
ضد اب و رطوبت بود می کشیدند.کالاها که هفته ها در انباره ترانزیت روبروی
دروازه اصلی پالایشگاه ( main gate) از کشتی های تجارتی تخلیه و انبار
شده بود٫باید طبق برنامه به انبارهای دیگر منتقل و در پروزه های مورد نظر مصرف می شد.تعدادی نگهبان هندی با یونیفرم زرد رنگ٫کمربندهای پهن چرمی
چکمه های سیاه و شلوار کوتاه که کلاه بلند قرمزی هم به سر داشتند و در
قسمت های مختلف قطار به صورت ایستاده مراقبت می کردند تا در طول سفر
باری از قطار به بیرون نیفتد.
سرعت قطار خیلی کم بود٫به گونه ای که تقریبا نوع با ر ان در مسیر حرکت قابل تشخیص بود.یکی از مقصد های قطار٫انبار بزرگی معروف به "سی برنج" در
پشت سینما نفت و داخل منطقه مسکونی بوارده جنوبی بود.محموله قطار در این محل تخلیه و انبار می شد تا در پروزه های مختلف عمرانی و یا تعمیر منازل
مورد استفاده قرارگیرد.حرکت کند قطار٫ تنوع بارها و نگهبانان هندی با ان
یونیفرم های مخصوص٫ برای بچه هایی که در مسیر عبور قطار سرگرم بازی بودند
تماشایی و جالب بود.

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه


جشن تولد علی تاجرنیا در مقابل اوین

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

بیدادگاه یا دادگاه؟؟؟




در ادامه دادگاه های سریالی جمهوری اسلامی که امروز شاهد قسمت چهارم آن بودیم دوباره شاهد یک ماجرای از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده مثل دادگاهای قبل بودیم.
جناب حجاریان که حتی نای صحبت کردن را نداشت متن اعتراف نامه اش را کسی دیگری خواند و همانطور که متنش را کسی دیگری نوشته بود.
امروز شاهد حضور صفایی فراهانی،تاج زاده؛میردامادی،نبوی و... در دادگاه استالین وار جمهوری اسلامی بودیم.که هیچ یک از آنها مثل آقای ابطحی و عطریانفر حاضر به دفاع از خود نشدند و اینجاست که دوباره به یک مهندسی دیگردر نظام اسلامی همانند انتخابات پی میبریم
بی شک مردم فهیم ایران همچین دادگاهایی را باور نمیکنند و میدانند این اعترافات تحت چه شرایطی از متهمان گرفته شده است.
به امید حضور یک گلسرخی دیگر در این دادگاه ها.
پ.ن:امشب بانگ الله اکبر باید بلند تر از قبل باشد تا شاید مرحمی بر زخمهایی التیام نیافته باشدو شاید عرش خدا تکانی بخورد تا بلکه ما را هم ببیند
سبز باشید

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

افطار احمدی نژاد

اقای رییس جمهور اولین افطار رمضان خود را د ربین بچه های کمیته امداد آغاز کرد (البته از دسترنجش تو باغچه اش)به طوریکه جامعه ایران در هزاران درد میسوزد.
یکد فعه منو برد به چهارراه ها به اون بچه هایی که رنگ از رخسار گرفته شده که با گویش محلی خودشون التماس به خریدن چند تا از آدامس یا با کهنه ایی اصرار به پاک کردن خودروها میکنند / یاد حقوق افراد تحت تکلف کمیته امداد انداخت سی هزارتومان در ماه با خطه فقر هشتصدو پنجاه هزار نومانی/ یا به صندوق های متعدد در شهر / یا معتادی که با سیخی سعی بر خالی کردن صندوق میکند/یا به مامور نیروی انتظامی که با نگاه بهت زده ای به صندوق باز مانده وسرقت رفته خیره شده/و یادم به رییس سابق آن جناب عسگر اولادی که جزی از ملاکان این دیار است/بله منو یاد بچه های زندانی ها که بدون پدر ومادر افطارمیکنند/یا به نوجوان پانزده ساله که اخیرا تجاوز آن تایید و افشا شده .
این تمام موارد واقعیت هاییست که نمی توان با سانسور خبری آنها را از چشمان و حافظه مردم پاک کرد. جامعه ما احتیاجی به این بازیگریها ندارد مانیاز به عدل و برچیده شدن فقر و تکدی گری هستیم که فقط با اقنصاد نوین و شکوفا قابل حل است نه با نوازش تعدادی از آنها.
چگونه میتوان سر بالش بی عدالتی گذاشت و به خواب رفت!؟

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

امام جمعه تهران = امام جمعه قم


تجمعات پایان گرفته/ کابینه در حال شکل گرفتن/جنبش در سکوت/اما در داخل هزاران اختلاف/ اعتماد ملی توقیف میشود ولی کروبی براه خود ادامه میدهد /آیت الله صانعی در گرگان افشا گری میکند/امام جمعه تهران به رییس قوه قضاییه میگوید باید مسببین اصلی محاکمه شوند = امام جمعه قم میگوید بس است لجبازی با لجبازی نظام حفظ نمیشود/
این سخنان همه خبر از شکافیست که در بین نظام عمیق شده است .مجلس سعی بر این دارد تا با حفظ آبرو از رای خود ومواضع اصولگرایان فیلتر خوبی برای وزرا باشند اما در بین بعضی از علما سعی بر این دارند که روحانیت شیعه زیر سوال نرود ومخالفت را حتی تا عزل رهبری خواهانند بعضی از علما که نمیدانند به چه زبانی سخن بگویند با اتکا به مقام رهبری سعی بر حفظ نظام دارنند غافل از آن که رهبری در راستای ریاست جمهور ومتقلبان است وانان را به این خط هدایت میکند.
کودتاچیان با تقلب در انتخبات بازی را آغاز کردند با رحیم مشایی و دادگاههای ساختگی و انتخاب سه وزیر زن سعی بر جنجال و به رسمیت شناساندن خود شدند غافل از اینکه این اقدامات باعث بیشتر دامن زدن به اختلاف های داخلیست و اینکه خواستگاه جنبش سبز فراتر از این اختلافات است که مانند خط بطلان بر حفظ نظام (از هر نوعی)و دیکتاتوری و حتی رهبریت شیعه میباشد این خط خطیست ملی.

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

بدون شرح!!!




سینما رکس

سینما رکس در آتش می سوزد
سالهاست که از فاجعه تاریخی سینما رکس میگزرد ونظام سعی بر محو کردن آن از تاریخ این مرزو بوم را دارد. انها مضلومانه ونا خواسته سوختند تا آتش انقلاب بر افروخته تر شود. سانسور این حادثه , داغیست که بر بازمانده ها و اهالی فرهنگ و هنر این شهر گذاشته اند به طوریکه به صورت یک سنبل اعتراض درآمده است.
اهالی هنر و سیاست بر این باورند که مظلومیت شهر آبادان از همین حرکت سانسور آغاز شد بطوریکه با وقاحت تمام آن را از تقویم پاک کردند.انها از انقلاب و جنگ تعریف خود را دارند آبادان سنبل انقلاب ومقاومت ولی با نگاهی به شهر بی اعتنایی و خرابی وبیکاری تبعیض چیز دیگری نخواهی دید .
غم وغصه این شهر مانند یه زنجیر به هم وصل شده که حتی با یک فرهنگسرا هم درست نمیشه واین افراد اگر بتوانند نام آبادان را محو میکنند و جای آن اسم عربی انتخاب میکنند.
پالایشگاه آبادان با قدمت تاریخی به صورته خرابه ایست که نه درآمد آن بلکه کل درآمدهای نفتی به کشور های برادر (غزه لبنان ...)سرازیر میشود.
اخه تا کی تریبونشون واسه بیگانه اشک بریزه در صورتیکه آب خوردنی این شهر مثل اشک شوره.
اره هنوز دارن این بچه ها تو سینما میسوزند و دم در سینما نمی زارن کسی درو بشکونه تا اون راز عیان بشه. با یستی سنگین باشه که نتونستین تو یه تقویم فراموش شده تحملش کنید یا مجوز به کارگردان آبادانی بدید تا فیلمی ازش بسازه این را بیاد داشنه باشید که این پاک کردنها و خرابکردنها نمیتواند حافظه تاریخی را خدشه دار کند
آبادان که آبادانیش به آزادیشه
دل کوچه هاش تنگه واسه بچه های قدیمش
لینمون خاکیه ودلای سوخته شده
تاول از جفای رکس وغم های دوخته شده
نه کوکا ! آزادی تو بویلرا سو میزنه
دیگه هیچکه نیست تو قلبش تورو فریاد بزنه
کی دیگه میتونه حالا با یه چرخ داد بزنه
که تمامه آزادی شهر و با دو پاش پا بزنه
<< این شعر تقدیم به تمام داغداران سینما رکس و تمام روشنفکران

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

تحلیف سیاه

امروز مراسم تحلیف در مجلس با شرایطی آغاز شد که تیریبون مجلس دامنی از پرچم حکومت اسلامی که رییس جمهور محبوب خود را در میان گل دسته ها ی زرد به سوگندی غم انگیز آراسته بود.
تا شاید بتوان غیاب نمایندگان اصلاح طلب و شخصیتهای نامی را جبران کنند او در شرایطی اغاز کرد که مشروطه خواهان در بیرون مجلس به اعتراض شعار میدادند و در داخل نمایندگانی که باپول وتقلبی به مجلس راه پیدا کردند به تکبیرو تایید میپرداختند تا مسکنی باشد تا تزلزل را در صندلی خود حس نکنند.
اوسوگند خورد که تا جان دارد به مردم خدمت کند(البته با لباس شخصیها).امروز در جلوی قدم ایشان 24جوانان ایرانی را قربانی کردند تا پیش از آن به وظیفه خود عمل کرده باشد .
امروز جوانان ایرانی بودند که مجلس را با شعارهای خود به توپ بستند تا از این خیال خام بیرون آیند که رییس خود را با صلوات روانه کردند .بله امروز 60 صندلی از اغتشاش گران خالی بود (ای کاش افشین قطبی و... به جای آنها بود).! اینان که دیگر بدعت خیابانی نیستند! که آنها را به اعترف بگیرید .
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاه پوش
داغداران زیبا ترین فرزندان افتاب و باد
هنوز از سجاده ها سربر نگرفته اند
!!!
سبز باشید

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

نامه ای به احمدی نژاد

دکتر تنفیذت مبارک.رییس جمهور منتخب رهبر و پسرش ،شادباش و رابطه پدر و پسریت را با رهبر محمکم تر کن؛ما هم شادیم و میخندیم اما خنده ای تلخ هان خنده ای که خوب میدانی از صد گریه غمنگیز تر است.
راستی از وضعیتمان نمیپرسی؟بزار خودم برایت بگوییم ما شادیم غمی هم نداریم اصلا ناراحت نیستیم که سهراب و ندا را ازمان گرفتی اندک امیدی که با آینده داشتیم را نابود کردی.به فکر ما هم نباش ما با برادارای لباس شخصی و باتوم هایشان سرگرمیم. شما هم از فردا سر مخالفانت را به دیوار،سقف و هرجای دیگه که دوست داری بکوب تا پدرت(رهبر)برایت هورا بکشد،تیرخلاص بزن به قلب جوانانت.اعترف نامه را به دست زندانیان ومتهمان بده،برای دوستان و اربابان دیروزت پرونده سازی کن،دست دشمنان نظام را قطع کن،اسراییل را از نقشه جغرافیا محو کن،برو سفر چندتا کشور ناشناخته منتظر وامهایتان هستند راستی روی کربستوف کلمب رو سفید کردی دکتر!!!!
دکتر کابینه جدیدت چی شد؟تشکیل دادی؟چندتا از آشنایانت هستند که شغل دولتی ندارند پسر شمسی خانوم یادته؟همون همسایتون که توی روستا نفت میفروخت برای وزارت نفت خوبه نفت رو خوب میشناسه کارشناس هم هست.
چند قران ته خزانه مانده آن خرج جشن تنفیذت کن تا همه شاد و سر مست باشن از این پیروزیت!!!!
همچنان سبز باشید

مخالفان در دو خط موازی

با عدم مشروع خواندن دولت از طرف مردم و مخالفان آن در داخل نظام و با تایید رهبر نظام و بالا رفتن خواستگاه مردم وهمبستگی مخالفان در بیرون کشور ما شاهد دو دیدگاه متفاوت از سوی مخالفان شدیم.
دراین باره سعی زیادی شد تا این اختلافات به نفع مردم و در راستای به وحدت رسیدن جنبش انجام شود ولی نمیتوان این دو خط موازی و در یک مسیر و یک هدف را بدون رهبریت به هم رساند.
مخالفان بیرون کشور خواستار برکناری کامل نظام و به هدف رسیدن برای یک جمهوری مردمی و بدون دین هستند و مخالفان در داخل خواهان اصلاحات در نظام و رسیدن به آرمانهای جمهوریت ودین اسلام هستند.
در حال حاضر این سوال باقی میماند که این حرکت تا کی ادامه دارد تا کی خون مردم ریخته شود تاکی مخالفان داخل دست به محافضه کاری وشعارهای تشکیل حزب دادن وجبهه سیاسی بدهند و در بیرون کشور بر سر پرچم و دیگر مسایل کهنه و دیرینه خود بحث کنند همه اینها مسایل ومشکلاتیست که در به هم رساندن این دو خط موازی و تنگتر کردن حلقه محاصره وبه وحدت رساندن جنبش را به عقب می اندازد.
در این میان مردم وروشنفکران بر این باورند که ملت خواستار یک نظام سکولار وبی دین هستند که روح قانون از دل مردمان آنها که برخی مسلمان و دیگر ادیان و اقوام باشند نه قانونی که ساختار آن از ایدو لوﮋی دینی که به نفع کشورها وگروهکهای تروریستی بر همین مضمون است واقتصادوتجارتی آزاد با همه کشورها و استفاده از تمام افرادوسرمایه هایی(فرار مغزها) که به خاطرمذهب ومشکل سیاسی بلوکه شده اند و سرمایه های آنها در کشورهای خارجه هزینه میشود.و اینها همه نکاتی ایست که باید برای داشتن جامعه ای عدالت محور در نظر داشت.
سبز باشید